دکتر جوزف منگله، پزشک بدنام نازی که آزمایشهای پزشکی را در اردوگاههای مرگ آشویتس انجام میداد، هنگام شنا در برزیل بر اثر سکته مغزی جان خود را از دست داد – اگرچه مرگ او تا سال ۱۹۸۵ تأیید نشد.
هنگامی که جنگ شروع شد، منگل یک افسر پزشکی با اس اس بود، جوخه نخبه محافظان هیتلر که بعداً به عنوان یک نیروی پلیس مخفی ظاهر شد که به نام نازیسم کمپین های وحشت به راه انداخت. در سال ۱۹۴۳، منگله به سمتی فراخوانده شد که باعث بدنامی او شد. هاینریش هیملر، رئیس اس اس، منگله را به عنوان دکتر اصلی اردوگاه های مرگ آشویتس در لهستان منصوب کرد.
منگل با دستکشهای سفید متمایز، بر انتخاب زندانیان ورودی آشویتس برای کار شکنجهآمیز یا کشتار فوری نظارت میکرد و فریاد میزد «درست!» یا “چپ!” تا آنها را به سمت سرنوشت خود هدایت کند. او که مشتاق پیشرفت حرفه پزشکی خود با انتشار آثار «پیشگامانه» بود، سپس شروع به آزمایش بر روی زندانیان یهودی زنده کرد. منگل در پوشش «درمان» پزشکی به هزاران زندانی همه چیز از بنزین گرفته تا کلروفرم تزریق کرد یا به دیگران دستور داد تا اثرات مواد شیمیایی را مطالعه کنند. در میان دیگر جنایات، او چشمان اجساد را برای مطالعه رنگدانه های چشم بیرون آورد و مطالعات وحشتناک متعددی را روی دوقلوها انجام داد.
منگل پس از جنگ ابتدا با کار به عنوان اصطبل مزرعه در باواریا و سپس با مهاجرت به آمریکای جنوبی از زندان فرار کرد. او در سال ۱۹۵۹ شهروند پاراگوئه شد. او بعداً به برزیل نقل مکان کرد و در آنجا با یکی دیگر از اعضای سابق حزب نازی به نام ولفگانگ گرهارد ملاقات کرد. در سال ۱۹۸۵، یک تیم چند ملیتی متشکل از کارشناسان پزشکی قانونی برای جستجوی منگله به برزیل سفر کردند. آنها مشخص کردند که مردی به نام گرهارد در سال ۱۹۷۹ در حین شنا بر اثر سکته مغزی جان باخته است. سوابق دندانپزشکی بعداً نشان داد که منگل در مقطعی هویت گرهارد را پذیرفته و قربانی سکته مغزی شده است.
روایتی تخیلی از زندگی یوزف منگله پس از جنگ در فیلم پسرانی از برزیل با بازی منگله توسط گریگوری پک به تصویر کشیده شد.
او در ۱۶ مارس ۱۹۱۱ در گونزبورگ، در نزدیکی اولم به دنیا آمد و پسر ارشد کارل منگله، یک تولیدکننده موفق ادوات کشاورزی بود.
در سال ۱۹۳۵، منگله مدرک دکترا گرفت. در انسان شناسی فیزیکی از دانشگاه مونیخ. در ژانویه ۱۹۳۷، در مؤسسه زیست شناسی ارثی و بهداشت نژادی در فرانکفورت، دستیار دکتر اوتمار فون ورشوئر، یک چهره علمی برجسته که به طور گسترده برای تحقیقاتش در مورد دوقلوها شناخته شده بود، شد.
در سال ۱۹۳۷ منگله به حزب نازی پیوست. سال بعد، همان سالی که مدرک پزشکی خود را دریافت کرد، به اس اس پیوست. در ژوئن ۱۹۴۰، منگله به ارتش فراخوانده شد و پس از آن به طور داوطلبانه به خدمات پزشکی Waffen-SS (اس اس مسلح) رفت. اگرچه اسناد و مدارک در مورد فعالیتهای منگله از این زمان تا اوایل سال ۱۹۴۳ کم و اغلب متناقض است، واضح است که او برای اولین بار به عنوان یک متخصص پزشکی برای دفتر اصلی نژاد و اسکان RuSHA در تابستان ۱۹۴۰ در مرکز فعالیت میکرد. اداره مهاجرت [Einwandererstelle] شمال شرق در پوزن (پوزنان امروزی) و پس از آن به عنوان افسر پزشکی در بخش SS “Wiking” (گردان SS پیشگامان V) خدمت کرد، که با آن شاهد اقداماتی در جبهه شرقی بود.

منگل که در زمان مبارزات انتخاباتی مجروح شد، در ژانویه ۱۹۴۳ به آلمان بازگشت و در موسسه قیصر ویلهلم (KWI) برای انسان شناسی، ژنتیک انسانی و اصلاح نژاد، به کارگردانی مربی سابق خود فون ورشوئر، شروع به کار کرد. در آوریل ۱۹۴۳، او به درجه کاپیتان اس اس ارتقا یافت. این پیشرفت اندکی قبل از انتقال منگله به آشویتس در ۳۰ می ۱۹۴۳ انجام شد.
یوزف منگله در طول مدت تصدی بدنام خود در اردوگاه کار اجباری، تنها پزشک آشویتس نبود، و همانطور که عقل غالباً معتقد است، او بالاترین رتبه پزشک در اردوگاه نبود. این “تمایز” متعلق به کاپیتان اس اس دکتر ادوارد ویرتس بود، که موقعیت او به عنوان پزشک پادگان او را مسئول تمام امور پزشکی برای کل مجموعه اردوگاه می کرد. منگل کار خود را در آشویتس در بهار ۱۹۴۳ به عنوان افسر پزشکی مسئول “اردوگاه کولی ها” بیرکناو آغاز کرد. چندین هفته پس از انحلال، منگله در نوامبر ۱۹۴۳ سمت جدیدی را به عنوان پزشک ارشد اردوگاه آشویتس دوم یعنی بیرکناو به عهده گرفت، که هنوز تحت صلاحیت ویرتس بود.
منگل از طریق ورشوئر به استفاده از دوقلوها برای تحقیقات پزشکی علاقه مند شده بود. در طول دهه ۱۹۳۰، تحقیقات دوقلو به عنوان ابزاری ایدهآل در سنجش عوامل مختلف وراثت و محیط انسانی در نظر گرفته شد. منگل، همراه با مربی خود، تعدادی پروتکل تحقیقاتی قانونی را با استفاده از دوقلوها به عنوان آزمودنی ها در طول دهه ۱۹۳۰ انجام داده بود. اکنون، در آشویتس، با مجوز کامل برای معلول کردن یا کشتن رعایای خود، منگله طیف وسیعی از آزمایشهای دردناک و اغلب کشنده را با دوقلوهای یهودی و رومی کولی انجام داد که بیشتر آنها کودک بودند.
منگل قاطعانه دکترین تئوری نژادی ناسیونال سوسیالیست را تأیید کرد و درگیر طیف وسیعی از آزمایشها بود که هدف آن نشان دادن عدم مقاومت یهودیان یا رومها در برابر بیماریهای مختلف بود. او همچنین تلاش کرد تا از طریق مستندسازی عجیب و غریبهای فیزیکی و جمعآوری و برداشت نمونههای بافت و اعضای بدن، انحطاط خون یهودی و کولی را نشان دهد. بسیاری از آزمودنیهای او در نتیجه آزمایش جان خود را از دست دادند یا به منظور تسهیل معاینه پس از مرگ به قتل رسیدند.
زندانیان برای آزمایش های انسانی استفاده میکرد
تزریق مواد شیمیایی به چشم بچهها برای مطالعه در مورد احتمال تغییر رنگ عنبیه
تزریق سیمان مایع به بدن زنان رحم زنان برای پژوهش دربارهٔ نازایی
قطع عضوهای مختلف و مطالعه بر روی اثرات آنها
حبس کردن اسرای جنگی در اتاق گاز و میزان تحمل آنها تا زمان مرگ
انداختن دوقلوها در استخر اسید سولفوریک برای تهیه اسکلت آنان و مقایسه استخوانهایشان با یکدیگر
اتصال رگهای دوقلوها به هم برای مطالعه در مورد امکان احتمالی تعویض خون دوقلوها و بسیاری آزمایشهای غیرانسانی دیگر

فرار از عدالت پس از جنگ
یوزف منگله امیدوار بود از «تحقیقاتی» که در آشویتس به دست آورده بود، برای تهیه پایان نامه دوم، فوق دکترا، مورد نیاز برای پذیرش در یک دانشکده دانشگاه به عنوان استاد در سرزمین های آلمانی زبان استفاده کند. او هرگز به این هدف نرسید. در عوض، در ژانویه ۱۹۴۵، با پیشروی ارتش شوروی در غرب لهستان، منگله از آشویتس فرار کرد. او چند هفته بعد را تا زمان تخلیه اردوگاه کار اجباری گروس-روزن گذراند و سپس راهی غرب شد تا از اسارت توسط نیروهای شوروی فرار کند.
بلافاصله پس از جنگ، منگله خود را در بازداشت ایالات متحده یافت. غافل از اینکه نام منگله قبلاً در فهرست جنایتکاران جنگی تحت تعقیب قرار داشت، مقامات ایالات متحده به سرعت او را آزاد کردند. از تابستان ۱۹۴۵ تا بهار ۱۹۴۹، این پزشک تحت مدارک جعلی به عنوان یک کشاورز در نزدیکی روزنهایم، باواریا، کار می کرد. در آن زمان، خانواده مرفه او به مهاجرت او به آمریکای جنوبی کمک کردند. منگله در آرژانتین ساکن شد.
از آنجایی که جنایات او در دادگاه نظامی بینالمللی (IMT) و دیگر دادگاههای پس از جنگ به خوبی ثبت شده بود، مقامات آلمان غربی در سال ۱۹۵۹ حکم بازداشت منگله و درخواست استرداد او را در سال ۱۹۶۰ صادر کردند. از دستگیری آدولف آیشمن در بوئنوس آیرس نگران شدند. در همان سال منگله به پاراگوئه و سپس به برزیل نقل مکان کرد و آخرین سالهای زندگی خود را در نزدیکی سائوپائولو گذراند. منگل با رو به زوال سلامتی، در ۷ فوریه ۱۹۷۹ هنگام شنا در یک استراحتگاه تعطیلات در نزدیکی برتیوگا، برزیل، دچار سکته مغزی شد و غرق شد. او در حومه سائوپائولو با نام ساختگی «ولفگانگ گرهارد» به خاک سپرده شد.
در سال ۱۹۸۵، پلیس آلمان، با کار بر روی شواهدی که اخیراً از یکی از دوستان خانوادگی منگله در گونزبورگ مصادره کرده بود، قبر منگله را پیدا کرد و جسد او را نبش قبر کرد. کارشناسان پزشکی قانونی برزیل پس از آن بقایای بقایای بدن را جوزف منگله شناسایی کردند. در سال ۱۹۹۲، شواهد DNA این نتیجه را تایید کرد
