۷ شخصیت تاریخی که نمی دانستید مخترع هستند

آبراهام لینکلن
توماس جفرسون معمولاً به عنوان مخترع اصلی آمریکا شناخته می شود، اما آبراهام لینکلن تنها رئیس جمهوری است که دارای حق امتیاز ایالات متحده است. در سال ۱۸۴۹، اندکی پس از پایان دوره انفرادی خود به عنوان نماینده کنگره ایالات متحده، اختراع بزرگ Emancipator به شماره ۶۴۶۹ ثبت اختراع ایالات متحده برای دستگاهی برای “Buoying Vessels Over Shoals” صادر شد. لینکلن یک سال قبل پس از تماشای تلاش خدمه برای آزاد کردن یک قایق بخار که در رودخانه دیترویت به گل نشسته بود، این ایده را مطرح کرد. پس از بازگشت به خانه در ایلینوی، او نقشه هایی برای یک جفت محفظه هوای شناور طراحی کرد که می توانست به کناره های یک قایق متصل شود و از آن برای بلند کردن کشتی بر روی بخش های کم عمق رودخانه استفاده شود. لینکلن چندین هفته برای نوشتن شرحی از دستگاه صرف کرد و حتی یک مدل چوبی در مقیاس ساخت، اما در حالی که حق اختراع خود را دریافت کرد، این اختراع هرگز مورد استفاده قرار نگرفت.

آلبرت اینشتین
تصور نابغه پشت نظریه نسبیت سخت است که با چیزی ساده مانند یک وسیله آشپزخانه سرهم بندی کند، اما آلبرت انیشتین دقیقاً این کار را در سال ۱۹۲۶ انجام داد، زمانی که شروع به همکاری در طراحی یک یخچال کرد. انیشتین پس از خواندن یک خبر در مورد خانواده ای برلینی که توسط بخار سمی که از یخچالشان نشت کرده بود، الهام گرفت تا این دستگاه را بسازد. او به همراه فیزیکدان همکار لئو زیلارد، یخچالی با قابلیت جذب ایمن تری ساخت که از قطعات متحرک یا برق استفاده نمی کرد. در عوض، از یک منبع حرارت کوچک و یک کوکتل آمونیاک، بوتان و آب برای ایجاد یک واکنش شیمیایی خنک کننده استفاده کرد. اینشتین و زیلارد در سال ۱۹۳۰ حق ثبت اختراع یخچال خود را دریافت کردند. در حالی که در طول زندگی آنها تا حد زیادی نادیده گرفته شد، تحقیقات اخیر نشان می دهد که خنک کننده های مشابه ممکن است جایگزینی سازگار با محیط زیست برای یخچال های مدرنی باشند که از فریون استفاده می کنند.

توماس پین
در اواخر دهه ۱۷۸۰، چند سال پس از اینکه او با جزوه هایی مانند «عقل سلیم» به انقلاب آمریکا کمک کرد، نویسنده و فیلسوف سیاسی سرانجام زمانی پیدا کرد تا اشتیاق خود را برای نوآوری علمی دنبال کند. او با یک شمع بدون دود، موتورهای بخار اولیه و یک چرخ متحدالمرکز آزمایش کرد و تحقیقاتی را در مورد علل تب زرد انجام داد . با این حال، او بیشتر از چشم انداز ساخت پل های آهنی هیجان زده بود. او در نامهای به بنجامین فرانکلین در سال ۱۷۸۶ گفت: «روش اروپایی معماری پل، با پایهها و طاقها، با بسیاری از رودخانههای آمریکا به دلیل وجود یخ در زمستان سازگار نیست. با در نظر گرفتن این موضوع، پین طرحهایی برای یک پل آهنی تک قوسی طراحی کرد که از ساختار پشتیبانی شبکهای که از الگوی تار عنکبوت الگوبرداری شده بود، استفاده کرد. او این طرح را به ثبت رساند و خستگی ناپذیر آن را در دو سوی اقیانوس اطلس تبلیغ کرد، اما پل های پیشنهادی بر روی رودخانه Schuylkill فیلادلفیا، تیمز در لندن و سن در پاریس همگی محقق نشدند. نزدیکترین چیزی که Paine به ساخت آن رسید در سال ۱۷۹۷ بود، زمانی که عناصر یکی از نمونههای اولیه او در پلی بر روی رودخانه Wear انگلستان گنجانده شد.

رولد دال
اگرچه رولد دال به عنوان نویسنده کتابهای کودکان مانند چارلی و کارخانه شکلاتسازی و جیمز و هلو غولپیکر شناخته میشود ، اما زندگی متنوعی را سپری میکند که در آن دوران به عنوان یک خاتون جنگنده جنگ جهانی دوم ، یک مامور اطلاعاتی بریتانیا و در اوایل دوران حضور داشته است. دهه ۱۹۶۰ – پیشگام در فناوری جدید جراحی مغز و اعصاب بود. علاقه دال به پزشکی پس از یک تصادف رانندگی باعث شد که پسر چهار ماههاش دچار هیدروسفالی یا «آب روی مغز» شود. نویسنده که مصمم بود رنج فرزندش را کاهش دهد، با کنت تیل، جراح مغز و اعصاب کودکان و استنلی وید، سازنده اسباببازی و مهندس هیدرولیک، در ساخت دستگاهی برای تخلیه مؤثرتر مایعات از مغز همکاری کرد. نتیجه دریچه Wade-Dahl-Till بود، نوعی شنت مغزی که نسبت به واحدهای قبلی ارزانتر، آسانتر استریل میشد و کمتر مستعد انسداد بود. وضعیت پسر دال تا زمان تولید این دستگاه در سال ۱۹۶۲ بهبود یافته بود، اما بعداً از این دریچهها برای درمان حدود ۳۰۰۰ کودک در سراسر جهان استفاده شد.

هدی لامار
هدویگ اوا ماریا کیسلر که بیشتر با نام هنری خود هدی لامار شناخته می شود. در دهه های ۱۹۳۰ و ۴۰ برای بازی در فیلم های هالیوودی مانند الجزیره ، رفیق ایکس و سامسون و دلیلا به یک اسطوره سینما تبدیل شد . اما در حالی که این بازیگر متولد وین اغلب “زیباترین زن جهان” لقب گرفته بود، او همچنین دارای ذهنی تیز بود که از آن به عنوان مخترع استفاده می کرد. در دهه ۱۹۴۰، او با جورج آنتیل، آهنگساز آوانگارد، در پیشگامی روش جدیدی از «پرش فرکانس»، تکنیکی برای پنهان کردن مخابرههای رادیویی با ایجاد جهش سیگنال بین کانالهای مختلف در یک الگوی از پیش تنظیم شده، همکاری کرد. لامار “سیستم ارتباطات مخفی” خود را به عنوان یک ابزار بالقوه راهنمایی برای اژدرهای متفقین در جنگ جهانی دوم ابداع کرد ، اما نیروی دریایی ایالات متحده این فناوری را پس از تحویل گرفتن حق اختراع خود در سال ۱۹۴۲ نادیده گرفت. با این حال، مخترعان دیگر بعداً ایدههای پیشگامانه او را گسترش دادند و موارد مشابه سیستم های طیف گسترده اکنون در همه چیز از ماهواره های ارتباطی گرفته تا تلفن های همراه استفاده می شوند.

هری هودینی
هری هودینی (به انگلیسی: Harry Houdini) متولد (۲۴ مارس۱۸۷۴ – ۳۱ اکتبر ۱۹۲۶) در بوداپست یک شعبدهباز، بدلکار، تهیهکننده و بازیگر فیلم مجارستانی-آمریکایی بود. هودینی امروزه به عنوان یکی از بزرگترین شعبدهبازان تاریخ شناخته میشود. عمده معروفیت وی به خاطر عملیاتهای فرارش است.در سال ۱۹۱۷، او دانش منحصربهفرد خود را با ثبت اختراع نوع جدیدی از لباس غواصی در اعماق دریا به کار برد که در صورت نقص در زیر آب، پوشنده را مجبور به بازگشت به سطح میکرد، به راحتی میتوان آن را از بین برد. راز این کت و شلوار این بود که به جای یک تکه از دو بخش به هم پیوسته ساخته شده بود. علاوه بر این که به پوشنده اجازه میداد بدون کمک شخص دوم وارد دکل شود، این طرح تضمین میکرد که آنها میتوانند اهرمی را نزدیک خط کمر خود بکشند، از کت و شلوار بیرون بیایند و در صورت بروز هرگونه خطر، یک فرار شبیه هودینی ایجاد کنند. هودینی پس از غرق شدن یکی از دوستان نزدیکش در یک حادثه غواصی در استرالیا، تا حدی الهام گرفت که این لباس را بسازد، اما او همچنین تحت تأثیر حمایت او از ارتش آمریکا در جنگ جهانی اول بود . پس از تکمیل اختراع، ظاهراً او آن را به نیروی دریایی ایالات متحده اهدا کرد.

چارلز لیندبرگ
مردی که به عنوان “عقاب تنها” شناخته می شود، برای پرواز انفرادی خود در سال ۱۹۲۷ بین نیویورک و پاریس به نماد هوانوردی تبدیل شد ، اما او همچنین سهمی بعید در بیومکانیک داشت. پس از اینکه خواهر شوهرش در اوایل دهه ۱۹۳۰ با بیماری قلبی دست و پنجه نرم کرد، لیندبرگ که شیفته علم بود به فکر دستگاهی افتاد که اندامها را به اندازهای کار کند که خارج از بدن ترمیم شوند. “چرا اگر یک قلب مکانیکی به آن متصل شده باشد، نمی توان بخشی از بدن را برای همیشه زنده نگه داشت؟” او فکر کرد. وسواس لیندبرگ با این ایده باعث شد تا با جراح برنده جایزه نوبل الکسیس کارل همکاری کند. این دو مرد با هم چندین سال را صرف ساختن یک پمپ پرفیوژن شیشه ای کردند که قادر بود یک مایع استریل و غنی از مواد مغذی را از طریق اندام ها به گردش درآورد تا آنها را در خارج از بدن زنده نگه دارد. این دستگاه به هموار کردن راه برای ایجاد اولین قلب های مصنوعی کمک کرد، و اگرچه امروزه تا حد زیادی فراموش شده است، اما انبوهی از ستایش های لیندبرگ را به دست آورد. حتی از کارل نقل شده است که میگوید میراث پزشکی این هواپیما “به همان اندازه که در هوانوردی برجسته است.”